عشق زندگی من

خاطره

"سلام پسر مامان .اينروزها غير از کار و يه خورده بي حوصلکي و تنبلي . ..پول تلفنم باعث شده که کمتر بيام تو وبت و خاطر ه ايي بنويسم. اما حالا و اين ساعت تصميم گرفتم  برات بنويسم.از بازيگوشيات شيطونيات و شيرين زبونيات و  علاقه منديات شمال تابستان و گرما و الودگي هاش باعث شده که دو هفته اي بريم شمال.البته توي تيرماه.توي حياط خونه مامان جون اينا وان پلاستيکي رو پر اب مبکردم و تو داداشت ميرفتين اب بازي.البته اب سرد و زير گرماي خورشيد.البته نه اينکه وسط گرما باشين .نه يه مقدار که هوا خوب ميشد و سوزش و تابش نور خورشيد کم ميشد.شما هم عاشق اب سرد يد .دوچرخه سواري توي حياط برات لذت بخشه و خيلي دوست داري.خصوصا وقتي تو  دوچرخه سواري ميک...
2 مرداد 1390
1